کد قالب کانون امام علی (ع) و مبانی حکومت اسلامی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 176
بازدید هفته : 29
بازدید ماه : 257
بازدید کل : 152913
تعداد مطالب : 2266
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1402

عکس نوشته های حضرت علی (ع) و تصویر پروفایل تبریک تولد امام علی (ع)

راقم‌ سطور، اصول‌ و مبانی‌ حکومت‌ علی(ع) را طی‌ 32 اصل‌ تنظیم‌ کرده‌ است.
اصل‌ اول: انگیزة‌ تأسیس‌ حکومت‌ علوی. در خطبة‌  صد و سی‌ و یکمِ‌ امام(ع)، آمده‌ است:
«اللهُمَّ‌ اِنََّ‌ تَعلَمُ‌ اَنَّهُ‌ لَم‌ یَکُنِ‌ الَّذِ‌ی‌ کَانَ‌ مِنَّا مُنافَسَةً‌ فِی‌ سُلطانٍ، وَ‌ لاَ‌ التِماسَ‌ شَیءٍ‌ مِن‌ فُضُولِ‌ الحُطامِ، وَلکِن‌ لِنَرُدَّ‌ المَعالِمَ‌ مِن‌ دِینِکَ، وَ‌ نُظهِرَ‌ الا‌ ِص‌لاحَ‌ فِی‌ بِ‌لادِکَ. فَیَأمَنَ‌ المَظلُومُونَ‌ مِن‌ عِبادِکَ، وَ‌ تُقامَ‌ المُعَطَّلَةُ‌ مِن‌ حُدُودِکَ؛(1) بار خدایا، تو به‌ آنچه‌ که‌ از ما صادر شده‌ است‌ آگاهی‌ (جنگ‌ها و زدوخوردها) که‌ نه‌ برای‌ میل‌ و رغبت‌ به‌ سلطنت‌ و خلافت‌ و نه‌ برای‌ به‌دست‌ آوردن‌ چیزی‌ از متاع‌ دنیا بوده‌ است، بلکه‌ برای‌ این‌ بود که‌ (چون‌ فتنه‌ و فساد در شهرها شیوع‌ یافت، ظلم‌ و ستم‌ بر مردم‌ وارد گشت‌ و حلال‌ و حرام‌ تغییر نمود، خواستیم) آثار دین‌ تو را (که‌ تغییر یافته‌ بود) بازگردانیم، و در شهرهای‌ تو اصلاح‌ و آسایش‌ را برقرار نماییم‌ تا بندگان‌ ستم‌کشیده‌ات‌ در امن‌ و آسودگی‌ باشند و احکام‌ تو که‌ ضایع‌ مانده‌ جاری‌ گردد.»
در خطبة‌ 33 نیز هدف‌ امام(ع) از تشکیل‌ حکومت‌ چنین‌ بیان‌ می‌شود:
«قال‌ عبدالله‌ بن‌ العباس‌ -  رضی‌ الله‌ عنه‌ - دخلت‌ علی‌ أَمیرالمؤ‌منین‌ علیه‌السلام‌ بذیقارٍ‌ و هو یخصِف‌ نعله، فقال‌ لی: «ما قیمة‌ هذا النعل؟» فقلت: لا قیمةَ‌ لها. فقال‌ علیه‌السلام: «والله‌ لهی‌ أَحَبُّ‌ اًِلیَّ‌ من‌ اًِمرتکم، اًِ‌لاَّ‌  أَن‌ أُقیم‌ حقاً، اَو أَدفع‌ باطلاً؛ عبدالله‌بن‌ عباس‌ گفت: در ذی‌قار (نام‌ موضعی‌ در نزدیکی‌ بصره) بر امیرالمؤ‌منین‌علیه‌السلام، هنگامی‌ که‌ پارگی‌ کفش‌ خود را می‌دوخت، وارد شدم. پس‌ سؤ‌ال‌ فرمود: «قیمت‌ این‌ کفش‌ چه‌قدر است؟» عرض‌ کردم: ارزشی‌ ندارد. فرمود: «به‌ خدا سوگند که‌ این‌ کفش‌ نزد من‌ از امارت‌ و حکومت‌ بر شما محبوب‌تر است، لکن‌ (من‌ قبول‌ چنین‌ امارت‌ و حکومتی‌ نموده‌ام، برای‌ اینکه) حقی‌ را ثابت‌ گردانم‌ یا باطلی‌ را براندازم.»
اصل‌ دوم: عنایت‌ شدید به‌ بیت‌المال‌ و دقت‌ در صرف‌ آن:
امام(ع) به‌ گردانندگان‌ امور مملکتی‌ می‌نویسند:
«کتب‌ علیه‌السلام‌ الی‌ عماله: ادقوا اقلامکم، و قاربوا بین‌ سطورکم، و احذفوا عنی‌ فضولکم، واقصدوا قصد المعانی، و ایاکم‌ والاکثار، فان‌ اموال‌المسلمین‌ لاتحتمل‌ الاًضرار؛(2) قلم‌های‌ خود را نازک‌ بتراشید، سطرها را نزدیک‌ به‌ هم‌ بنویسید، عبارات‌ و کلمات‌ زاید را حذف‌ کنید، به‌ معنا و مفهوم‌ توجه‌ داشته‌ باشید و از زیاده‌روی‌ در نوشتن‌ پرهیز نمایید، برای‌ اینکه‌ به‌ اموال‌ مسلمانان‌ نمی‌توان‌ ضرر و زیان‌ وارد ساخت.»
در این‌ زمینه‌ نمونه‌های‌ فراوان‌ از نامه‌هایی‌ که‌ حضرت(ع) خطاب‌ به‌ کارگزاران‌ خود مرقوم‌ فرموده‌اند وجود دارد. برای‌ مثال‌ در نامة‌ چهل‌ و یکم‌ نهج‌البلاغه‌ خطاب‌ به‌ پسر عموی‌ خود نوشته‌اند:
«فانی‌ کنت‌ اشرکتک‌ فی‌ امانتی، وجعلتک‌ شعاری‌ و بطانتی...؛ تو را در امانت‌ خود شرکت‌ دادم، و محرم‌ کارهای‌ خویش‌ گردانیدم... ولی‌ همین‌ که‌ دیدی‌ وضع‌ زمانه‌ تغییر کرد تو نیز از فرصت‌ استفاده‌ کردی‌ و از بیت‌المال‌ برای‌ خود تصرف‌ نمودی.»
«فَاتَّقِ‌ الله‌ وَ‌اردُد‌ اِلی‌ هؤُ‌لاءِ‌ القَومِ‌ اَموالَهُم، فَاِنََّ‌ اِن‌ لَم‌ تَفعَل‌ ثُمَّ‌ اَمکَنَنی‌ اللهُ‌ مِنَ‌ لاَ‌ ُ‌عذِرَنَّ‌ اِلَی‌ اللهِ‌ فیَ، وَ‌ لاَ‌ َضرِبَنََّ‌ بِسَیفِی‌ الَّذی‌ ما ضَرَبتُ‌ بِهِ‌ اَحَداً‌ اِ‌لا‌  دَخَلَ‌ النارَ!؛ (همان‌ نامه) پس‌ از خدا بترس‌ و اموال‌ قوم‌ و ملت‌ را به‌ خودشان‌ بازگردان‌ و اگر چنین‌ نکنی‌ و خداوند مرا یاری‌ رساند با همان‌ شمشیری‌ که‌ به‌ هر کس‌ زده‌ام‌ راه‌ جهنم‌ را پیش‌ گرفته‌ است، آن‌ را بر فرق‌ تو نیز فرود خواهم‌ آورد.»
امام(ع) در خطبة‌ 215، جریان‌ خودش‌ با عقیل‌ و موضوع‌ نزدیک‌ ساختنِ‌ آهن‌ گداخته‌ را به‌ بدنِ‌ وی‌ ذکر کرده‌ و در نامة‌ بیستم‌ خطاب‌ به‌ زیادبن‌ ابیه‌ -- که‌ در بصره‌ نیابت‌ عبدالله‌بن‌ عباس‌ را داشت‌ -- فرموده‌اند:
«وَ‌ اِنی‌ اُقسِمُ‌ بِاللهِ‌ قَسَماً‌ صادِقاً، لَئِن‌ بَلَغَنی‌ اَنََّ‌ خُنتَ‌ مِن‌ فَیءِ‌ المُسلِمینَ‌ شَیئاً‌ صَغیراً‌ اَو‌ کَبیراً، لاَ‌ َشُدَّنَّ‌ عَلَیَ‌ شَدَّةً‌ تَدَ‌عَُ‌ قَلیلَ‌ الوَفرِ، ثَقیلَ‌ الظَّهرِ، ضَئیلَ‌ الا‌ َمرِ، وَ‌السَّ‌لامُ؛ به‌ خدا قسم‌ می‌خورم، قسمی‌ صادقانه. اگر به‌ من‌ خبر برسد که‌ در بیت‌المال‌ مسلمانان، کم‌ یا زیاد، به‌ خیانت‌ تصرف‌ کرده‌ای‌ چنان‌ بر تو سخت‌ خواهم‌ گرفت‌ که‌ کم‌مایه‌ و ذلیل‌ و خوارت‌ بگرداند، وَ‌السَّ‌لام.»
در نامة‌ 26 نیز از این‌ قبیل‌ عبارت‌ها دیده‌ می‌شود:
«وَ‌ اِنَّ‌ اَ‌عظَمَ‌ الخِیانَةِ‌ خِیانَةُ‌ الا‌ ُمَّةِ، وَ‌ اَفظَعَ‌ الغِشٍّ‌ غِشُّ‌ الا‌ َئِمَّةِ، والسَّ‌لامُ؛ و بزرگ‌ترین‌ خیانت‌ها، خیانت‌ به‌ مسلمانان‌ و پلیدترین‌ غش‌ و تقلب، غش‌ در برابر پیشوایان‌ ملت‌ است.»
اصل‌ سوم: احتراز از مال‌اندوختن.
باید متصدیان‌ امور حکومتی‌ با نظری‌ خالصانه‌ و صادقانه‌ گام‌ بردارند و برای‌ خود اموالی‌ ذخیره‌ نکنند. مولا علی(ع) در این‌باره‌ می‌فرمایند:
«قالَ‌ علُّی(ع) دخلتُ‌ بلادَکُم‌ بأَشمالی‌ هذِهِ‌ وَ‌ رَحلتی‌ و راحِلَتِی‌ هاهی‌ فاًن‌ أَنا خرجت‌ من‌ بلادکم‌ بغیر ما دخلت‌ فاننی‌ من‌الخائنین؛(3) من‌ وارد این‌ شهر شدم‌ و، برای‌ قبضه‌ کردن‌ امور حکومت، لباسی‌ بر تن‌ داشتم‌ و بر مرکبی‌ سوار بودم؛ همین‌ مرکب‌ که‌ اکنون‌ زیرپای‌ من‌ است‌ و لباسی‌ که‌ الان‌ در بردارم‌ و آن‌ اندازه‌ از اثاثی‌ که‌ مسافری‌ به‌ همراه‌ دارد (مشکی، لیوانی، قاشقی). اگر بعد از چند سال‌ حکومت، از این‌ شهر بیرون‌ روم‌ و چیزی‌ بیش‌ از این‌ همراه‌ داشته‌ باشم‌ بدانید که‌ من‌ نسبت‌ به‌ شما خیانت‌ کرده‌ام.»
اصل‌ چهارم: زهد و ساده‌زیستی. زهد با روان‌ شخص‌ مرتبط‌ است‌ و فرد زاهد با اینکه‌ امکان‌ استفاده‌ از نعمت‌های‌ فراوان‌ را دارد، برای‌ رضا خدا از آنها صرف‌نظر می‌کند تا زندگی‌ خود را با فقرا و محرومین‌ در یک‌ سطح‌ قرار دهد. از امام(ع) نمونه‌های‌ فراوانی‌ نظیر این‌ فقرات‌ را نقل‌ کرده‌اند:
«اِنَّ‌ اللهَ‌ تَعالی‌ فَرَضَ‌ عَلی‌ اَئِمَّةِ‌ العَدلِ‌ اَن‌ یُقَدٍّرُوا اَنفُسَهُم‌ بِضَعَفَةِ‌ الناسِ، کَی‌لا یَتَبَیَّغَ‌ بِالفَقیرِ‌ فَقرُهُ!؛(4) خداوند بر پیشوایان‌ حق‌ واجب‌ کرده‌ است‌ که‌ وضع‌ زندگی‌ خود را با مردمان‌ تنگدست‌ برابر و در یک‌ سطح‌ قرار دهند تا فقر و تنگدستی‌ فشاری‌ بر فقرا وارد نکند.»
و یا: «وَ‌ اللهِ‌ لَقَد‌ رَقَعتُ‌ مِدرَ‌عَتی‌ هذِهِ‌ حَتَّی‌ استَحیَیتُ‌ مِن‌ رَ‌اقِعِهَا؛(5) به‌ خدا سوگند من‌ بر پیراهنی‌ که‌ به‌ تن‌ دارم، آنقدر وصله‌ زده‌ام‌ که‌ از آن‌ که‌ (بر آن) وصله‌ می‌زد، خجالت‌ کشیدم.»
اصل‌ پنجم: امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر. امام(ع) در این‌باره‌ فرموده‌اند:
«فَاِنَّ‌ اللهَ‌ سُبحانَهُ‌ لَم‌ یَلعَنِ‌ القَرنَ‌ الماضِیَ‌ بَینَ‌ اَیدیکُم‌ اِ‌لا‌ لِتَرکِهِمُ‌ الا‌ َمرَ‌ بِالمَعرُوفِ‌ وَ‌النَّهیَ‌ عَنِ‌ المُنکَرِ؛(6) خداوند از این‌ جهت‌ ملل‌ گذشته‌ را مورد لعن‌ خود قرار داد که‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را ترک‌ کرده‌ بودند.»
و یا در جای‌ دیگر می‌فرمایند:
«لاَ‌  تَترُکُوا الا‌ َمرَ‌ بِالمَعرُوفِ‌ وَ‌ النَّهیَ‌ عَنِ‌ المُنکَرِ‌ فَیُوَلی‌ عَلَیکُم‌ اَشرارُکُم، ثُمَّ‌ تَد‌عُونَ‌ فَ‌لا یُستَجابُ‌ لَکُم؛(7) هرگز امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را ترک‌ نکنید. زیرا در این‌ صورت‌ اشرار بر شما مسلط‌ می‌شوند. سپس‌ هرگاه‌ دعا کنید، دعایتان‌ مستجاب‌ نمی‌شود.»
اصل‌ ششم: توجه‌ به‌ حال‌ فقرا و محرومین‌ و سعی‌ در فقرزدایی. در جای‌جای‌ نهج‌البلاغه‌ از فقر و مشکلاتی‌ که‌ تنگدستی‌ برای‌ افراد ایجاد می‌کند، سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ و به‌ بیان‌ رابطة‌ فقر با جهل‌ و درد و مرض‌ و محرومیت‌های‌ اجتماعی‌ و انواع‌ مشکلات‌ پرداخته‌ است:
«وَ‌الفَقرُ‌ یُخرِسُ‌ الفَطِنَ‌ عَن‌ حُجَّتِهِ، وَ‌ المُقِلُّ‌ غَریبٌ‌ فی‌ بَلدَتِهِ!»(8)‌    ‌ «الغِنی‌ فِی‌ الغُربَةِ‌ وَطَنٌ، وَ‌الفَقرُ‌ فِی‌ الوَطنِ‌ غُربَةٌ!»(9)‌    ‌ «الفَقرُ‌ المَوتُ‌ الا‌ َکبَرُ!»(10)‌    ‌ «یا بُنَیَّ، اِنی‌ اَخافُ‌ عَلَیَ‌ الفَقرَ، فَاستَعِذ‌ بِاللهِ‌ مِنهُ، فَاِنَّ‌ الفَقرَ‌ مَنقَصَةٌ‌ لِلدینِ، مَد‌هَشَةٌ‌ لِلعَقلِ، داعِیَةٌ‌ لِلمَقتِ!»(11)
در عبارات‌ فوق، عواقب‌ و مشکلات‌ ناشی‌ از فقر مذکور است‌ و تصور نمی‌کنم‌ که‌ چندان‌ نیازمند ترجمه‌ باشد و خلاصة‌ کلام‌ اینکه‌ امام(ع) فقر را مرگ‌ بزرگ‌ دانسته‌ است. فقر وتنگدستی‌ در دین‌ نیز اثر نامطلوبی‌ می‌گذارد و عقل‌ و خرد را سرگردان‌ می‌کند و باعث‌ می‌شود که‌ انسان‌ منفور شود. روزی‌ حضرت‌ علی(ع) بر پیرمردی‌ نابینا عبور می‌کرد که‌ دست‌ نیاز به‌ سوی‌ خلق‌ دراز می‌نمود و چون‌ دریافت‌ که‌ وی‌ نصرانی‌ است، فرمود:
«اًستَعمَلتُمُوهُ‌ حَتَّی‌ اًِذا کبرَ‌ وَ‌ عجزَ‌ مَنعتُمُوهُ‌ أَنفقوا عَلَیهِ‌ من‌ بیتِ‌المالِ؛(12) چندی‌ که‌ جوان‌ و مشغول‌ بود از او کار کشیدید، ولی‌ حالا که‌ پیر و ناتوان‌ شده‌ است‌ به‌ او کمک‌ نمی‌کنید. باید از بیت‌المال‌ ارتزاق‌ شود و زندگی‌ کند.»
نمونه‌های‌ فراوان‌ از این‌ دست‌ وجود دارد و یک‌ مطلب‌ مهم‌ منشور مربوط‌ به‌ مالک‌ اشتر است‌ که‌ در عین‌ حال‌ بسیار بسیار جالب‌ و جامع‌ است‌ و برای‌ کسی‌ که‌ می‌خواهد به‌ جامعیت‌ دین‌ اسلام‌ پی‌ ببرد، مطالعة‌ آن‌ کافی‌ است؛ فرمانی‌ که‌ در حقیقت‌ گویای‌ آن‌ است‌ که‌ اسلام‌ چه‌ نوع‌ رابطة‌ تنگاتنگی‌ با سیاست‌ دارد. جورج‌ جورداق‌ مسیحی، در کتاب‌ خود، با مقایسة‌ بین‌ منشور مالک‌ اشتر (نامة‌ 53 از نهج‌البلاغه) و منشور سازمان‌ ملل، از چهار جهت، اولی‌ را بر دیگری‌ برتری‌ داده‌ است:
یکی‌ اینکه‌ حضرت‌ علی(ع) منشور خود را در بیش‌ از هزار سال‌ پیش‌ نوشته‌ است‌ -- زمانی‌ که‌ هنوز علم‌ و دانش‌ این‌ اندازه‌ وسعت‌ پیدا نکرده‌ بود؛ دوم‌ اینکه‌ علی(ع) آن‌ را به‌تنهایی‌ نوشت، ولی‌ وقتی‌ که‌ خواستند منشور سازمان‌ ملل‌ را بنویسند، آرای‌ متفکرین‌ و نویسندگانِ‌ سراسر دنیا را جمع‌ کردند و بعد از حک‌ و اصلاح‌ و آن‌هم‌ در عرض‌ چند سال‌ منشور مورد نظر را نوشتند؛ سوم‌ اینکه‌ علی(ع) منتی‌ بر سر مردم‌ نگذاشت‌ و منشور را نوشت‌ و آن‌ را با کمال‌ تواضع‌ در اختیار مالک‌ اشتر گذارد، ولی‌ نویسندگان‌ منشور سازمان‌ ملل، همة‌ مردم‌ را وامدار خود دانسته‌ و می‌دانند؛ و بالاخره‌ چهارم‌ و مهم‌تر از همه‌ اینکه‌ حضرت‌ علی(ع) این‌ را نوشت‌ و تا آخرین‌ قطرة‌ خون‌ به‌ پای‌ آن‌ ایستاد و عمل‌ کرد، ولی‌ هنوز مرکب‌ منشور سازمان‌ ملل‌ خشک‌ نشده‌ بود که‌ همان‌ نویسندگان‌ و پشتیبانان‌ آنها خون‌ها ریختند و فسادها برانگیختند.
در اواسط‌ نامة‌ مذکور، حضرت‌ علی(ع) خطاب‌ به‌ مالک‌ می‌فرمایند: «ثُم‌ اللهَ‌ اللهَ‌ فی‌ الطَّبقَةِ‌ السُّفلی» (از خدا در قبالِ‌ طبقة‌ محروم‌ اجتماع‌ و مساکین‌ و محتاجین‌ بترس.). چه‌ در این‌ طبقه‌ افراد آبرومندی‌ هستند که‌ از لحاظ‌ اقتصاد زندگی‌ در مضیقه‌اند. سپس‌ فرمود: «فان‌ للاقصی‌ منهم‌ مثل‌الذی‌ للادنی» (آن‌کس‌ از فقرا و محرومین‌ که‌ در دورترین‌ نقطة‌ مملکت‌ است‌ همان‌ حقی‌ را دارد که‌ نزدیک‌ترین‌ آنها به‌ شما.)، «و کلٌ‌ قداسترعیتَ‌ حَقه» (در برابر حق‌ همة‌ اینها مسئولیت‌داری)، «...فلا یشغلنک‌ عَنهُم‌ بطرٌ» (مبادا خوشگذرانی‌ و سرگرمی‌ در تنعم، تو را از حال‌ اینها غافل‌ کند.).
دربارة‌ این‌ موضوع، مطلب‌ فراوان‌ است‌ و علی‌ای‌حال‌ اصل‌ ششم‌ بیش‌تر توجه‌ به‌ حال‌ محرومین‌ و سعی‌ و کوشش‌ در فقرزدایی‌ از آنان‌ دارد.
اصل‌ هفتم: وحدت‌ و اتحاد:
افکار باید با هماهنگی‌ کار کنند تا در پیشرفت‌های‌ زندگی‌ موفق‌ باشند، ولی‌ اختلاف‌ باعث‌ می‌شود که‌ فکرها به‌ تخریب‌ یکدیگر بپردازند: «الخِ‌لافُ‌ یهدم‌ الرأی»(13) (اختلاف‌ همیشه‌ فکرها را ویران‌ می‌کند.). در خطبة‌ قاصعه(14) که‌ طولانی‌ترین‌ خطبه‌های‌ نهج‌البلاغه‌ است، تذکرات‌ فراوانی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. حضرت(ع) می‌فرمایند:
«فَانظُرُوا کَیفَ‌ کانُوا حَیثُ‌ کانَتِ‌ الا‌ َم‌لأُ‌ مُجتَمِعَةً، وَ‌ الا‌ َ‌هوأُ‌ مُؤتَلِفَةً، وَ‌القُلُوبُ‌ مُعتَدِلَةً، وَ‌ الا‌ َیدی‌ مُتَرادِفَةً، وَ‌ السُّیُوفُ‌ مُتَناصِرَةً، وَ‌ البَصائِرُ‌ نافِذَةً، وَ‌ العَزائِمُ‌ واحِدَةً؛ پس‌ نظر کنید چه‌ می‌کردند، آن‌ هنگام‌ که‌ همة‌ ملت‌ با هم‌ ائتلاف‌ و اتحاد داشتند، دل‌ها به‌ هم‌ نزدیک‌ بود، دست‌ها برای‌ یکدیگر کار می‌کرد، و شمشیرهاشان‌ پشت‌ و پناه‌ همدیگر و دیدگان‌ به‌ یک‌ سو دوخته‌ و تصمیم‌ها یگانه‌ بود.»
در آن‌ صورت: «اَلَم‌ یَکُونُوا اَرباباً‌ فِی‌ اَقطارِ‌ الا‌ َرَضینَ، وَ‌ مُلُوکاً‌ عَلی‌ رِقابِ‌ العالَمینَ!»
آیا همان‌ها در آن‌ موقع‌ در حال‌ ترقی‌ و تکامل‌ نبودند و آیا آن‌ همه‌ قدرت‌ نداشتند؟
«فَانظُرُوا اِلی‌ مَا صَارُوا اِلَیهِ‌ فِی‌ آخِرِ‌ اُمُورِ‌هِم، حِینَ‌ وَقَعَتِ‌ الفُرقَةُ، وَ‌ تَشَتَّتَتِ‌ الا‌ ُلفَةُ، وَ‌اختَلَفَتِ‌ الکَلِمَةُ‌ وَ‌الا‌ َفئِدَةُ، وَ‌ تَشَعَّبُوا مُختَلِفِینَ، وَ‌ تَفَرَّقُوا مُتَحارِبِینَ، قَد‌ خَلَعَ‌ اللهُ‌ عَنهُم‌ لِباسَ‌ کَرامَتِهِ، وَ‌ سَلَبَهُم‌ غَضارَةَ‌ نِعمَتِهِ، وَ‌ بَقِیَ‌ قَصَصُ‌ اَخبارِ‌هِم‌ فِیکُم‌ عِبَرَةً‌ لِلمُعتَبِرِینَ‌ منکم.»
ولی‌ همان‌ ملت‌ها هنگامی‌ که‌ با هم‌ افتراق‌ و اختلاف‌ پیدا کردند و کلماتشان‌ با یکدیگر متفاوت‌ شد و جناح‌بندی‌ها میان‌ آنها به‌وجود آمد، خداوند لباس‌ کرامت‌ را از آنان‌ سلب‌ کرد و نعمت‌ها را از آنها گرفت‌ و اخبار ایشان‌ برای‌ ما به‌ عنوان‌ پند و موعظه‌ باقی‌ ماند.
امام(ع) در خطبة‌ 112 نیز می‌فرماید:
«وَ‌ اِنَّما اَنتُم‌ اِخوانٌ‌ عَلی‌ دینِ‌ اللهِ، مَا فَرَّقَ‌ بَینَکُم‌ اِ‌لا‌  خُبثُ‌ السَّرائِرِ، وَ‌ سُوءُ‌ الضَّمائِرِ؛ به‌ درستی‌ که‌ شما برادران‌ دینی‌ هستید و آنچه‌ که‌ باعث‌ اختلاف‌ بین‌ شما می‌شود، خبث‌ سرائر و سوء ضمایر است.»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: علی (ع) را بهتر بشناسیم
برچسب‌ها: علی شناسی